زنگ آخر پرواز...
سه شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ
بعد از شهادتش، نامه ای به دستم رسید. پاکت را باز کردم. خط پرویز بود:
«سلام! ....
پدر عزیزم، می دانم شبانه روز استراحت نکردی و برایم زحمت کشیدی. اما من نتوانستم کاری برای تان انجام دهم. امیدوارم در شب اول قبر، حضرت علی(ع) و فرزندانش به شما کمک کنند و ...
و تو ای مادر عزیزم! شیر پاک بر من خوراندی تا در آینده بتوانم به انقلاب کمک نمایم و به سوی لقاءالله بروم. از شما نهایت تشکر را دارم.
پدر جان! سه روز، روزه ی قضا دارم. خواهش می کنم آن را به جا بیاورید.
دوچرخه ی مرا بفروشید و با پولش به فقیران کمک کنید...
به امید سلامتی رهبر.
پسرتان پرویز. »
داوود شعبانی نژاد (پدر دانش آموز شهید پرویز شعبانی نژاد)
۹۵/۰۵/۱۲